امروز: پنجشنبه ۹ آذر ۱۴۰۲
شورای اسلامی شهر شیراز

شورای اسلامی شهر شیراز

ساعتي با احمدرضا دستغيب، رييس شوراي پنجم در آستانه هفته شیراز

قبل از هر پرسشي از خودتان بگوييد و اين که چه نسبتي با خاندان دستغيب و در کجاي سلسله مراتب آن قرار داريد؟

سيد احمدرضا دستغيب فرزند مرحوم سيد فخرالدين متولد سال 1343 در شيراز هستم. تمام دوران دبستان، راهنمايي و دبيرستان را در شيراز گذراندم. راستي در بيمارستان مرسلين به دنيا آمدم و در همان محل هم بزرگ شدم. خانه پدربزرگم خيابان گودعربان کوچه عطاءالدوله بوده است، درواقع کل گودعربان محله دستغيبي‌ها و مسجد نصيرالملک خانه جد اعلاي ما مرحوم سيد عطاءا... دستغيب بوده است. مسجد نصيرالملک را مرحوم نصيرالملک حاکم فارس براي مرحوم هدايت ا... دستغيب ساخته که مرجع بزرگ فارس و شاگرد ميرزاي شيرازي بوده است. وي به شيراز مي‌آيد و در مسجد نصيرالملک اقامه نماز مي‌کند. وي 12 اولاد پسر داشت که همه روحاني و مجتهد بودند و از همان زمان سلسله بزرگي از لحاظ علمي و هم از لحاظ نفوذ بين مردم گذاشته مي‌شود. من نوه دو تن از نوه‌هاي ميرزا هدايت ا... هستم. مادر و پدرم پسرعمو و دخترعمو بودند. مرحوم آيت ا... سيد محمدرضا دستغيب و مرحوم آيت ا... سيد عباس دستغيب که اولي پدر پدرم و دومي پدر مادرم بودند و اين افتخاري براي من است که نوه آنان باشم. در محله گود عربان اکنون منزل آيت ا... محمدرضا دستغيب به حسينيه تبديل شده است. منزل ما چهار راه خيرات بود که آن موقع به آن کوچه ناموس مي‌گفتند؛ زيرا مرحوم ناموس،  دبيرستاني را در آن جا به همين نام ساخته بود.

 چه نسبتي با شهيدآيت ا... دستغيب داريد؟

پدر ما با آيت ا... دستغيب پسرعموي حقايي و مادرم هم دخترعموي وي بود. همين جا بايد بگويم شهيد دستغيب يک محور بود و راز ماندگاري وي صداقت و با مردم بودن است.

 و چند خواهر و برادر داريد؟

سه برادر و يک خواهر که يکي از برادران ما به رحمت خدا رفته است و همه در شيراز ساکن هستند. من کوچک‌تر از همه بودم. سال دوم دبيرستان يعني سال‌هاي 59 و 60 بود که ترک تحصيل کردم و به جبهه رفتم، البته همزمان هم درس حوزوي مي‌خواندم؛ درس حوزوي تا سطح مکاسب بخشي در شيراز و بخشي را در قم خواندم و چهار سال در قم بودم. بعد از آن در سال 68 دختر کوچکم مريض شد و در آستانه از دست دادن او بوديم که به شيراز آمدم. همان وقت به عنوان قائم مقام عقيدتي شهرباني شيراز مشغول به کار شدم. آن زمان بود که به اصرار پدر، دبيرستان را دوباره خواندم و در يک سال قبولي سوم دبيرستان و ديپلم را گرفتم. سال68 بعد از 10 سال ترک تحصيل، به دانشگاه شيراز رفتم و در رشته مديريت صنعتي درس خواندم. بعد، از آن از شهرباني استعفا دادم و پس از اخذ ليسانس به استخدام شهرداري درآمدم. يک دوره هم نماينده شيراز در مجلس هم بودم و پس از آن براي تکميل تحصيلات، حقوق خصوصي خواندم. دکترا را هم در زمينه حقوق بين‌الملل ادامه دادم و اکنون در حال ارائه پايان‌نامه آن هستم .

 ديگر از شيراز خارج نشديد تا زماني که نماينده مجلس شديد؟

من آن زمان که به مجلس رفتم، خانه شيراز را داشتم. هفته‌اي سه روز تهران و هفته‌اي سه روز در شيراز و يک روز هفته من هم در پروازهاي بين اين دو شهر مي‌گذشت.

  چرا حوزه علميه را ادامه نداديد؟

احساس کردم در يک مقطعي خوانده‌ام و همين براي من کفايت مي‌کند، اعتقادم اين بود که اگر هر دو يعني هم تحصيلات حوزوي و هم دانشگاه باشد موفق‌تر خواهم بود.

چرا در کسوت روحانيت قرار نگرفتيد؟

 روحانيت فقط به لباس آن نيست. به منش و فهم آن هم مربوط است. امروز من هم درس حوزوي و هم درس دانشگاهي تدريس مي‌کنم. در دانشگاه هم اصول فقه و متون فقه و هم حقوق بين‌الملل و سازمان‌هاي بين‌المللي را تدريس مي‌کنم...  و سال 1364 هم ازدواج کردم.

خانم شما هم از خاندان دستغيب است؟

خير وي فرزند مرحوم دکتر اسکندري است.

 پس شما هنجار شکني هم کرديد؛ زيرا در خاندان دستغيب غالباً ازدواج‌ها فاميلي بوده است؟ پدرتان هم روحاني نبود؟

بله...پدرم دبير آموزش و پرورش با 39 سال خدمت بود و اکثراً هم در مناطق محرومي مانند بندرعباس، جزيره مينو در آبادان (20 سال) و فقط يک سال وي در شيراز درس داد و بسيار فرد زحمتکش، اخلاقي و قانونمدار بود و هيچگاه ذره‌اي جلوتر از قانون پيش نرفت.

 شما در هر جلسه و مکاني نام شيراز را مي‌بريد و مي‌خواهيد به گونه‌اي تعلق خاطرخود را به زادگاهتان ابراز کنيد. هميشه هم مي گوييد که همه جاي دنيا رفته‌ام، اما هيج جا را بهتر از شيراز نديده‌ام و اين به يکي از کليد واژه‌هاي شما تبديل شده است، دليل اين همه ابراز علاقه چيست؟

عشق من شيراز است. البته قبلاً دوست داشتم که در تهران زندگي کنم و حتي زماني که جوان‌تر بودم مثل اغلب جوان‌هاي امروز دوست داشتم براي ادامه تحصيل به خارج از کشور بروم. امروز فهميدم که اشتباه مي‌کردم. هيچ جا بهتر از شيراز براي زندگي کردن نيست.

من از راه رفتن در خيابان‌هاي شهرم لذت مي‌برم و احساس مي‌کنم که اين لذت را فقط شيراز به من مي‌دهد. من جزو تعداد اندک نمايندگان مجلس بودم که براي زندگي به شيراز بازگشتم، با توجه به اين که موقعيت‌هاي بسيار بهتري براي من آنجا وجود داشت و بايد بگويم که شيراز را با هيج جاي ديگر عوض نمي‌کنم و اميدوارم که تا زنده هستم، پايم را از شيراز بيرون نگذارم؛ زيرا زادگاهم را بي‌نهايت دوست دارم و بالاخره اين که دو دختر دارم که آنها را مانند شيراز بي‌نهايت دوست دارم و يک نوه  که هشت ساله و کلاس سوم است.

در آستانه هفته شيراز قرار داريم از شيراز و تعلق خاطرتان به آن گفتيد، براي گراميداشت شهري به قدمت تاريخي ايران با داشته‌هاي فرهنگي، هنري، تاريخي، طبيعي و مذهبي چه بايد کرد؟

بايد ببينيم داشته‌هاي ما چيست که بخواهيم آن را گرامي داريم. با آثاري که جديداً در تپه پوستچي شيراز کشف شده، شهر ما بيش از هفت هزار سال قدمت  و از مصر با آن سابقه باستاني هم پيشينه تاريخي بيشتري دارد. شيراز داراي آب و هواي خوبي است که مردم دنيا و به‌ويژه اروپا آرزو دارند با صرف هزاران دلار، دو سه روز را در چنين آب و هواي مفرحي سر کنند شهري که آفتاب و طبعي ملايم با نسيم دارد. شيراز مردماني بسيار خوب دارد که خشونت‌طلب و جنگجو نيستند. اين يک نعمت و جاذبه‌اي است براي دنيا که به شهري سفر کنند که ساکنان آن داراي طبعي لطيف و آرام هستند. شيراز افراد و اماکن مشهوري مانند  حافظ و سعدي و مدرسه ملاصدرا و ازلحاظ مذهبي شاهچراغ (ع) را در خود جاي داده است که هر کدام از اين عناصر مهم مي‌تواند شهري را جهاني کند. مثلاً برخي شهرها فقط هواي خوب دارند. يا يک شخصيت فرهنگي، هنري يا سياسي در آنها هست. اما شيراز از جميع جهات خصوصيات منحصر به فردي دارد که با چنين ويژگي‌هايي لازم است که اين شهر را گرامي بداريم و مردم بدانند چه داشته‌هايي را دارند و قدر اين داشته‌ها را بدانند. دوم به لحاظ معرفي اين داشته‌ها به دنيا که در جذب توريست و سرمايه‌هاي خارجي بتوان از آنها استفاده کرد. در اين دو بخش بايد کار شود هم براي مردم ايران و نيز کشورهاي ديگر ... بسياري از گردشگران و مقامات خارجي که براي اولين بار به شيراز مي‌آيند، از اين همه قابليت‌هاي شهر ما شگفت‌زده مي‌شوند که شيراز اين قدر زيبا و داراي اين همه باغ و پارک است. من فکر مي‌کنم  هفته شيراز نبايد منحصر به هفت روز  باشد. بايد به گونه‌اي کار شود که در تمام طول سال هفته شيراز داشته باشيم. همچنان که نوروز شيراز نبايد 15 روز يا 20 روز باشد. با اين آب و هواي طبيعي، زيبايي‌هاي خدادادي  و منحصر به فرد، مي‌توان شيراز را در تمام طول سال به همه مردم دنيا هميشه پرگل، زيبا و تميز نشان داد.

 اشاره کرديد به سرمايه‌هاي معنوي شيراز که همان مردم آن هستند و گفتيد که بايد به صورت موضوعي ببينيم که چه چيزي را در هفته شيراز گرامي بداريم...  مشخصاً بفرماييد که ما بايد برنامه‌ها و فرصت‌ها را روي داشته‌هاي فعلي بگذاريم يا اين‌که مانند داشته‌هاي معنوي از جمله آداب و سنن شيراز سرمايه‌گذاري کنيم؟

ببينيد! ما اگر داشته‌هاي فعلي را حفظ کنيم، سرمايه‌هاي آتي از دل اين داشته‌ها بروز پيدا مي‌کند. وقتي منطقه فرهنگي تاريخي شيراز را به عنوان يک گنجينه ببينيم و آداب و رسوم شيراز را به عنوان يک فرهنگ غني اصيل ايراني بنگريم، خواه ناخواه از دل آنها شاعران و هنرمندان شيرازي بيرون مي‌آيد. اين گنجينه‌هاست که موجب زايش داشته‌هاي معنوي و مادي ديگر مي‌شود. ما نبايد به فرهنگ، تاريخ،  فرهنگ و آداب و رسوم خود بي‌اعتنا باشيم  وبافت تاريخي، شهري و باغات خود را نابود کنيم. ما بايد در مسير مجموعه هويت شيراز حرکت کنيم؛ زيرا اگر بخواهيم از صفر آداب و رسوم جديدي ايجاد کنيم. با اين رويه به طور حتم موفق نخواهيم شد. ما تکيه  بر گذشته داريم و داشته‌هاي خود را بايد حفظ کنيم؛ زيرا از دل اين داشته‌ها سرمايه‌هاي جديدي زاييده خواهد شد.

 در اين راستا اولويت‌ها را در چه مي‌بينيد؟

در اين فضا روي هويت شيراز و لهجه و آداب رسوم آن بايد کار کنيم. شيراز با اين ويژگي‌ها زنده است. هيچ گاه نبايد اجازه دهيم که از زبان و گويش مردم شيراز به نحو بد استفاده شود. نبايد اجازه دهيم که هويت و فرهنگ و آداب رسوم شيراز از بين برود يا تضعيف شود. اولويت ما فرهنگ است و پايه زايش تمدن‌ها فرهنگ و آداب و رسوم براي هر شهري زبان و گويش آن و  فرنگ فولکور آن مي‌باشد، وگرنه برج و بارو و ساختمان‌هاي چند طبقه را همه کشورها دارند، اما چيزي که شيراز دارد مختص به خود شيراز است.

 در زمينه‌هاي فرهنگي چه عناصري بايد بازتعريف شوند تا به صورت پررنگي درآيد؟

 گذشته‌هاي ما... شيراز سرشار از سرمايه‌هاي بزرگ انساني است. شيراز تنها منحصر به حافظ و سعدي نيست، اگر چه اين مفاخر بزرگ هستند، اما شخصيت‌هاي ديگر و بزرگان ديگري در اين شهر هستند. مثلاً ما نامي از استاد حافظ که آرامگاه او در کنار آرامگاه حافظ است، نداريم. سيد نظام الدين دستغيب که استاد حافظ بوده و ديوان اشعاري دارد که موجود است، اما بسياري او را نمي‌شناسند و افراد بزرگ ديگري نيز در رده‌هاي مختلف در اين شهر وجود داشتند که در فرهنگ عامه و شفاهي مردم تقريباً در حال فراموشي است.

در واقع شما مي‌خواهيد بگوييد که در حوزه ناشناخته‌ها بايد ورود کنيم؟

در فرهنگ شفاهي مردم...

  به نظر شما اگر بخواهيم شيراز را به جوان‌هاي شيرازي خود معرفي کنيم، آيا اين بخش جوابگو است يا بايد تعريف نويني داشته باشيم؟

جوان راه خود را پيدا مي‌کند. ما هميشه در باز تعريف‌ها گير افتاديم و اين باز تعريف‌هاست که گذشته را کمرنگ مي‌کند؛ هر چند نمي‌خواهم بگويم که نبايد انجام شود. شيراز ظرفيت‌ها و خاطرات بسيار خوبي براي جوانان دارد و من مطمئنم که اين جوان‌ها هم از بودن در شيراز لذت مي‌برند. نبايد گير اين باز تعريف‌ها بيفتيم؛ زيرا زمان را از بين مي‌برد، مخصوصاً ما که تعريف‌هاي علمي درستي در بازتعريف‌ها انجام نمي‌دهيم و تاکنون هم انجام نداده‌ايم. ما بايد شيراز را در آنچه که وجود دارد، بدانيم. کدام جواني است که در باغات قصردشت، باغ ارم و کوچه پس‌کوچه‌هاي باغي برود و دچار سرخوشي نشود و لذت نبرد.

فکر مي‌کنم سؤالم را بد مطرح کردم. منظورم اين بود که چطور مي‌توانيم جوان‌هاي خود را با داشته‌هاي خود درگير کنيم. جوان‌هاي ما حافظ و سعدي را مي‌شناسند، اما وقتي مي‌گوييم شهر هزار مزار و داشته‌هاي ديگر معمولاً براي آنان ناشناخته است. چگونه مي‌توانيم جوانان را درگير کنيم تا با توجه به هويتي که مي‌گوييد بايد روي آن تمرکز و تکيه کنيم، چنين موقعيتي را به وجود بياوريم؟

ما اول بايد جوان‌ها را باور کنيم و اجازه دهيم که در قالب گروه‌هاي غيردولتي فعاليت‌هاي شيرازشناسي خود را انجام دهند.  جوان کار جمعي و همفکري را مي‌تواند بسيار خوب انجام دهد و با داشته‌هاي شهر خود درگير شود. در زمينه‌هاي مختلف  محيط زيستي، تاريخي و فرهنگي بايد مردم را به سمتي ببريم که گروه و دسته‌هاي غيردولتي فرهنگي يا اجتماعي و ورزشي فعاليت‌هايشان را گسترده کنند. امروز در همه جاي دنيا اين ان جي اوها هستند که نقش اساسي را دارند، اما در اداره شهرها  امروز هنوز ديدگاه دولتي بر شهرداري و ادارات ما حاکم است.

 هفته شيراز از حدود 13-14 سال پيش، با يک استارت بسيار  خوب شروع شد، اما بعد از آن ديديم که به صورت سمبوليک و فقط به صورت روتين توسط شهرداري اجرا مي‌شود. آيا فکر مي‌کنيد عمدي در کار بود که در همين فضا باقي بماند يا به اين دليل که برنامه بلندمدتي نداشتيم، نتوانستيم آن را به يک رويداد بين‌المللي تبديل کنيم؟

 در هر رويداد و فعاليتي نقش برنامه‌ريزان و مجريان بسيار مهم است که اگر بتوانند با دستگاه‌هاي اجرايي تعامل داشته باشند، حتماً موفق خواهند شد. اين که يک دوره‌اي خوب اجرا شده نتيجه تعامل و اعتقاد به اين فعاليت است. جاهايي که خوب اجرا نشده اين اعتقاد وجود نداشته و سمبوليک برگزار شده و تعاملي با دستگاه‌هاي اجرايي ديگر وجود نداشته و بنا بر سنت، در يک روز يا هفته به اجرا درآمده، اما اعتقاد فرهنگي و عميق و تعامل  با دستگاه‌هاي ديگر پشت برگزاري آن نبوده است.

و هفته شيراز امسال؟

اعتقاد آن در شورا وجود دارد. سعي مي‌کنيم که تعامل آن به وجود آيد، اما ما به عنوان شورا دخالتي در اجراي آن نمي‌کنيم و نخواهيم کرد ولي نظارت و هدايت را خواهيم کرد.

چه برنامه‌ها و راهبردهايي در اين زمينه خواهيد داشت با توجه به اين که وقت هم داشتيد تا دستگاه‌هاي ديگر را درگير کنيد؟

يقيناً همين گونه است. اما عمده  اين کار بر عهده معاونت فرهنگي شهرداري است. کميسيون فرهنگي شورا در اجرا نمي‌تواند وارد شود، اما پي‌گيري و هماهنگي و راهبرد را مي‌تواند داشته باشد. قانون ما را منع کرده که وارد حوزه‌هاي اجرايي چه فرهنگي و شهرسازي و حتي در انتصابات شويم. اما از شهرداري خواستيم و مي‌خواهيم که با اعتقاد هفته شيراز را برگزار کند.

مصوبه‌اي در اين خصوص خواهيد داشت؟

مصوبه نياز ندارد.

چگونه شهرداري را موظف مي‌کنيد؟

صحبت‌هاي من مي‌تواند مصوبه تلقي شود. مصوبه براي جايي است که ما نياز به رأي‌گيري داشته باشيم. ما دخالتي در چگونه اجرا شدن هفته شيراز نمي‌کنيم. اما راهبرد ما اين است که با اعتقاد و تعامل بين همه دستگاه‌هاي اجرايي اين آيين به بهترين صورت بين‌المللي اجرا شود.

و در آخر شيراز را تعريف کنيد.

شيراز بهترين شهر دنيا است. اين که مي‌گويم بهترين در رده‌هاي مختلف  از لحاظ مردم، معماري، فرهنگ، آداب، سنن و منابع و داشته‌هاي انساني است.

اجازه دهيد ادامه صحبت را در بخش ديگري دنبال کنيم، شما جزو معدود افرادي هستيد که نمايندگي مجلس و شورا را تجربه کرديد و امروز خوب مي‌توانيد پاسخ دهيد که کدام تأثيرگذارتر است. به جز دکتر قادري، دکترپارسايي و شما فرد ديگري در شيراز چنين تجربه‌اي را نداشته است با اين تفاوت که شما بعد از مجلس به شورا آمديد. بفرماييد که کدام مسند تأثيرگذارتر است؟

ما فکر مي‌کنيم که مملکت را بايد از بالا بسازيم. مثلاً فکر مي‌کنيم که اگر من رييس جمهور بودم چنان مي‌کردم يا اگر وزير باشم فلان کار را مي‌کنم. ما بايد کشور و خود را از خودمان بسازيم يعني اجزاي کوچک مي‌توانند يک کل را خوب بسازند. واقعاً مي‌توانم بگويم که در مجلس دوران سخت و پرتلاشي را تجربه کردم؛ زيرا در هيئت رييسه کميسيون صنايع و معادن بودم. در بحران بيکاري و تعطيلي و صادرات بي‌رويه با اقلام بي‌کيفيت چيني در آن دوره مواجه بوديم، اما من با اين اعتقاد وارد شورا شدم که تأثيرگذاري ما در ساختن شهر بسيار مؤثر است و اين گونه نيست که فکر کنيم هرچه بالاتر برويم، بهتر است. ما با هر تواني که داريم اگر بتوانيم خانه، محله و شهر خود را بسازيم. مي‌توانيم بالاتر را هم بسازيم. در مورد اين تفاوتي که سؤال شد بايد بگويم که تنها فردي هستم که از مجلس به شورا آمدم. اي کاش که ديگر نمايندگان مجلس هم پس از گذران دوره نمايندگي خود اين تجربيات گرانبهاي دوره نمايندگي را در شهر خود استفاده مي‌کردند، اما به دلايل مختلفي ترجيح مي‌دهند در تهران بمانند و دوست ندارند از آن سکويي که  بالا رفته‌اند، پايين‌تر بيايند، ليکن اگر موضوع خدمت به مردم باشد. نه درشعار بلکه در عمل، همه مي‌آمديم و تجربيات خود را خرج شهر خود کنيم.

 ولي من جواب خودم را نگرفتم. البته با حرف شما که بزرگان بايد به شورا بيايند تا به آن وزن بيشتري ببخشند، موافقم اما برخي افراد به محض حضور در شورا آن را به عنوان سکوي پرتاب به مجلس در نظر مي‌گيرند که شما برعکس عمل کرديد و از مجلس به شورا آمديد. امروز اين تجربه را داريد که ديگران ندارند حالا با اين تفاسير آيا معتقديد که اثرگذاري نمايندگي در مجلس براي شيراز بهتر است يا شورا. يعني زماني که شما نماينده شيراز در مجلس بوديد بيشتر اثرگذارتر بوديد يا اکنون؟

نمي‌توانم به صراحت بگويم که مجلس يا شورا براي شيراز بهتر است؛ زيرا اعتبارات ملي در مرکز متمرکز است، ولي بودجه شهرداري و توزيع آن در شهر متمرکز است. اما برخي پروژه‌هاي شهري مانند مترو، فضاي سبز، ترميم و مرمت  بافت‌هاي تاريخي و طرح زنديه و يا کمک به صنايع در حال تعطيلي حتماً بايد جايگاه ملي داشته باشي که بتواني اعتبارات خوبي براي آن بگيري و آن را اعمال کني. با اين حال از لحاظ زيرساختي و جذب اعتبارات سرمايه‌گذاران براي ساخت شهر و ارتباط مستقيم با شهرسازي، شورا مي‌تواند مؤثرتر باشد؛ به شرط اين که ما براي شهر خود برنامه داشته باشيم. بايد اين نکته را بگويم که اگر در مجلس هم باشي و برنامه نداشته باشي هيچ کدام به درد نمي‌خورد.

گفته مي‌شود راه ورود به عرصه قدرت براي اصلاح‌طلبان غالباً از مسير صندوق رأي است؛ زيرا در انتصابات چندان شانسي ندارند. براي همين اکثر اوقاتي که اصلاح‌طلبان برسر کار آمدند، چون با يک جو و فشار و فضاي ايجاد شده وارد عرصه کارزار شدند، هميشه در برنامه‌هاي خود با جناح مقابل اختلاف زماني دارند. امروز شوراي پنجم براي اين که شيراز را از نقطه‌اي به نقطه ديگر ارتقا دهد، برنامه‌اي دارد و يا اين که هنوز منتظر هستيد که باهم تعامل کنيد تا بتوانيد به درصدي از اشتراکات در ديدگاه‌ها برسيد؟

بخشي از برنامه‌ها مثل برنامه سوم توسعه شهر تدوين شده است. ما چه اصولگرا باشيم و چه اصلاح طلب، بايد در چارچوب آن برنامه حرکت کنيم. برنامه‌هاي راهبردي شهر تدوين شده است. بخشي از دل کميسيون‌ها و بخشي از برنامه جامع سوم بيرون آمده است. طرح جامع مطالعات شهر و طرح جامع حمل و نقل در دست اقدام است. اما ديدگاه‌ها بايد تفاوت کند. معتقدم چه اصلاح‌طلبان و چه اصولگرايان مديريت شهر را برعهده بگيرند، بسياري از اين برنامه‌ها جزء برنامه‌هاي عادي شهر است و بايد اجرا شود، ولي اينجا تفاوتي بين ديدگاه‌هاي اين شورا با شوراهاي قبل که در اجراي برنامه‌ها در شهرداري وجود دارد و آن اين است که قبلاً بر رقابت با استان همسايه يعني اصفهان در  زمنيه سخت افزاري تأکيد مي‌شد. نگاه مي‌کنند، مي‌بينند اصفهان از اين سو تا آن سوي شهر چه پلي  با چه جبروتي ساخته است. شيراز در دهه‌اي فاقد اين پل‌ها و نماها بوده؛ بنابراين به اين سمت رفتيم که ما بايد از اصفهان بهتر باشيم و گفتيم اگر بياييم و چند تا پل بسازيم مي‌توانيم ادعا کنيم که از اصفهان بهتريم. ما در شوراي پنجم رقابت با اصفهان را در پل و ستون و بتون نمي‌بينيم و اعتقاد داريم هيچ شهري قابل رقابت با شيراز نيست. آن قدر شيراز بالاست که هيچ شهري قابليت رقابت با آن را ندارد. اعتقاد داريم روي پروژه‌هايي بايد کار کنيم که بيشترين سود و نفع را به مردم بدهيم، نه به خودروها. شما هرچه که پل بيشتر بسازيد؛ يعني اين که خودرو بيشتري وارد خيابان کنيد؛ يعني هر چه خيابان‌ها را بزرگ‌تر بسازيد به معناي آن است که ماشين‌هاي بيشتري بيايند.درحالي که در اروپا، خيابان‌ها و کوچه‌ها  و حتي جاده‌هاي برون شهري‌ها بسيار کوچک و محدود است يا يک لاين يا دو لاين است. آنها روي فرهنگ، محيط زيست و زيباسازي کارکردند، ولي ما به جاي پروژه‌هاي مردم‌محور آمديم روي سرعت کار کرديم. تا دهه 90 شعار دنيا سرعت بوده، اما امروز اين شعار به آهسته راندن تغيير يافته است. شما وقتي خودرو تندرو سوار مي‌شويد و اتوبان‌هاي پرشمار هم در مسير داريد، چه چيزي را در اطراف خود مي‌بينيد، جز سرعت و حرکت چيزي مي‌بينيد. اما با پيوست‌هاي ترافيکي و برنامه‌هاي مردم‌محور و محله‌محور بايد از سرعت جدا شويم. شهرداري در دوره قبل پل معالي آباد را ساخته، اما مي‌بينيد که هر شب تا چند کيلومتر قبل از پل، ترافيک است. مگر پل براي حل مشکل ترافيک نبوده اما ترافيک‌زا شده است.

مردم از محله‌هاي خود جدا شده‌اند. امروز در شهرسازي هر محله‌اي که تعريف مي‌شود همه نيازهاي مردم منطقه را هم تعريف مي‌کند. ما امروز مردم را از محله‌محوري و گفت‌وگو جدا کرديم. قبلاً تمام نيازهاي مردم منطقه با يک گفت‌وگو تمام مي‌شد. قبلاً خواستگاري‌ها در محله در حمام‌هاي سنتي و بازارچه‌ها انجام مي‌شده، امروز نه تنها هيچ محله‌اي هويت خود را حفظ نکرده است، بلکه با برج‌ها و ساختمان‌هاي بلند شهر را نازيبا  و بدقواره کرده‌ايم. شيراز بر سه عنصر آب، آسمان، درخت پايه‌گذاري شده و مردم شيراز به اين سه عنصر وابسته‌اند.شهرسازي اين سه عنصر را از بين برده، يک گروه سرمايه‌گذاران و پولداران و يک گروه حاکميتي که در شهر، شوراي شهر و شهرداري است. اصلاً ما اين حق را داريم که حق مردم را نابود کنيم. اين حق را چه کسي به ما داده است؟ حق شهروند در استفاده از آب و درخت و آسمان از بين رفته و نابود کردن حق شهروند و حقوق شهروندي در دوره‌هاي قبل انجام گرفته است. آيا مردم راضي هستند که درختان، آسمان و آب‌هاي آنان از بين برود که آنها را احيا کنيم.

براي اين منظور برنامه‌اي با عنوان بازآفريني محور زند را به شورا ارائه کردم که مصوب شد. ما اين برنامه را در چهار محور ديگر اجرا مي‌کنيم. محور اول ما زند است؛ يعني از فلکه نمازي تا فلکه شهدا که در اين محور 25 نقطه و قطعه را شناسايي کرديم که بايد به پارک يا موزه تبديل شود. براي نمونه ساختمان شهر و روستا و کنار آن ساختمان ستاد خبري، زمين باغ نمازي و پشت آن باغ مينو و روبه‌روي آن باغ آموزش و پرورش تا ساختمان دادگستري و بانک ملي. اين ساختمان‌هاي قديمي بايد به موزه و زمين‌هاي باز و مخروبه به پارک تبديل شود. مانند اين محور سه محور ديگر هست که محور کريم‌خان از چهار راه شهداي 15خرداد تا ميدان غدير که مجموعه قواميه را در بر مي‌گيرد؛ همچنين از ميدان ستاد تا ميدان بسيج(فلکه فرودگاه قديم) در اين چهار محور برنامه داريم که زمين‌ها و مناطق آن به پارک و فضاي سبز تبديل شود و بسياري از املاک موجود در اين طرح‌ها هم پولي بابت آنها پرداخت نمي‌شود، بلکه تهاتر مي‌شود. نکته مهم اين است که اجازه تجاري‌سازي با تراکم در مرکز شهر داده نخواهد شد. البته مجوز تجاري در مرکز شهر خواهيم داد، مثل چهارراه زند اما درحد دو سه طبقه، اما بالاتر از اين‌ها وجود ندارد؛ زيرا ترافيک ايجاد مي‌کند و آسمان و هوا را از بين مي‌برد و موجب آلودگي هوا مي‌شود.

براي قسمت‌هايي در اين محورها که قبلاً تراکم‌سازي شده است، چه برنامه‌اي داريد؟

اين قسمت‌ها ديگر از دست رفته است. ما بايد آن چه که باقي مانده را نگه داريم؛ زيرا در غير اين صورت از بين<br>خواهد رفت.

آن چه که به نظر مي‌رسد اين است که مردم از سکونت در آپارتمان‌ها خسته شده‌اند و دوست دارند که به مرکز شهر بازگردند و در خانه‌هايي حتي کوچک، اما به سبک معماري قديم زندگي کنند. آيا براي اين بخش هم شورا چشم‌اندازهايي تعريف کرده يا مشوق‌هايي قرار داده است؟

در بافت تاريخي فرهنگي مشوق‌هايي مثل عوارض و پروانه رايگان براي ساخت و ساز از سوي شهرداري داده مي‌شود. اما در مرکز شهر تمايل به خانه‌هاي تکي به سبک قديم بسيار کم شده و همه تمايل دارند که به آپارتمان تبديل کنند، ولي ما به عنوان مديران و برنامه‌ريزان شهر نبايد اجازه دهيم که مرکز شهر با بلند مرتبه‌سازي و تجاري‌سازي‌هاي با تراکم بيشتر از اين از بين برود. هر چند که يک ارزش  افزوده هم براي شهرداري داشته باشد. به اين معني که ما يک مرکز تجاري مي‌سازيم و از قبل آن چند ميليارد تومان هم به شهرداري مي‌رسد، بعد ترافيک ايجاد مي‌شود و بعد يک پل مي‌سازيم که خرج آن ده برابر پولي  است که بابت آن تجاري گرفته‌ايم. با اين پل خودروها را از اين ترافيک بلند مي‌کنيم و چند متر ديگر پايين مي‌آوريم، در حالي که اگر احداث آن تراکم‌هاي تجاري نبود، نيازي به آن پل‌سازي هم احساس نمي‌شد.

 در اين دوره از شکل‌گيري شورا در کلان‌شهر شيراز شاهد حضور 12 عضو شورا از يک جناح هستيم. آيا شما اين يکدست بودن را به نفع شورا مي‌دانيد يا اين که به ضرر شورا. مضاف بر اين که در اين مدت اختلافاتي هم بروز کرده است؟

درست است که اين 12نفر مورد تأييد گروه‌هاي اصلاح طلب هستند، اما اينان زاييده 20 گروه از اصلاح‌طلبان هستند. در نوع انتخاب ليست و بستن ليست اختلافاتي وجود داشت و حتي يک روز قبل از بستن آن قرار بود که دو ليست منتشر شود، اما تلاش‌هايي که صورت گرفت منجر به بيرون آمدن يک ليست شد. من بخشي از اين اختلاف‌ها را طبيعي و خوب مي‌دانم. نه تنها بد نيست، بلکه نشان مي‌دهد که اعضاي شورا تابع يک فرد نيستند. ممکن است  طرحي که  در شورا ارائه مي‌شود تعدادي موافق و تعدادي مخالف داشته باشد. اين نشان مي‌دهد که شورا علي‌رغم اين که مي‌گويند از پدرخوانده‌ها دستور مي‌گيرد، نيست. ما رأي‌هاي محدودي داريم که همه 12 عضو اصلاح طلب شورا به آن رأي داده باشند. اکثر رأي‌ها کاملاً آزاد است با وجودي که علني است يک موضوع کمتر رأي مي‌آورد و يک موضوع هم حداکثر رأي مي‌آورد. من اصلاً يک دست بودن را قبول ندارم؛ زيرا در غير اين صورت ديگر شورا معنايي نداشت. يک نفر تصميم مي‌گرفت و يک نفر مصوب مي‌کرد و 10 نفر زير آن را امضا مي‌کردند. اما اختلافات و عقايد مختلف در آنجا به ما آسيب مي‌زند که از دايره انصاف، اخلاق و قانون خارج شود. خوب ممکن است فردي به گونه‌اي باشد که سهمي بخواهد، اما در چارچوب قانون، عملکرد شورايي با عملکرد فردي تفاوت دارد. ما بايد شورايي عمل کنيم. حتي آن فردي که جزو ليست اميد نيست ما او را از دايره شورايي بودن خارج نکرديم. يعني همه اين 13 نفر حتي در جلساتي که رسمي نيست، دعوت مي‌شوند. ما جلسات ديگري هم داريم که هيچ گاه 12 نفره نبوده و هر 13 عضو شورا در آن شرکت داشته‌اند.

با توجه به ترکيب شورا شما با اکثريت آرا مي‌توانيد هر لايحه‌اي را تصويب کنيد، در شوراي پنجم شيراز يار کشي‌هايي وجود دارد. مدل اين يارکشي‌ها چگونه است؟

بخش‌هاي زيادي از مديريت شهري کاري به مواضع اصلاح طلبي و غير از آن ندارد. آيا يک اتوبوس را يک اصلاح‌طلب بهتر مي‌راند يا اصولگرا؟ آيا زباله شهر را اصولگرا يا اصلاح طلب بهتر جمع‌آوري مي‌کند؟

اما در آن بخش که ما گفتيم دو تفکر وجود دارد. يکي اين که ما ارزش شهرسازي را بر مبناي ماشين و ساختمان و ارزش افزوده‌اي که از آن بدست مي‌آوريم، بگذاريم. يا ارزش را براي مردم قائل مي‌شويم و پارک و فضاي سبز و گل و بلبل براي آنان درست مي‌کنيم که زمينه‌ساز شادي و نشاط آنها باشد. ما بايد شهر را به گونه‌اي بسازيم که مردم نيازي به بيرون رفتن نداشته باشند. يعني مردم اگر بخواهند تفريح کنند، بايد در شهر تفريح کنند و نه اين که با خودروهاي خود به سمت مناطقي مانند قلات بروند که در يک باغ شهر زندگي کنيم و در همين راستا هم سفره‌هاي آب و منابع طبيعي نابود شود، ما بايد شهر را به صورت يک پارک بزرگ در بياوريم. اين ارزش دادن و ساختن شهر بر مبناي ارزش دادن به مردم است که امروز با اين ديدگاه بسيار فاصله داريم.

اجازه دهيد از صحبت‌هاي شما اين برداشت را داشته باشم که شما از نظر سياسي يک دست هستيد، اما با توجه به اين که مي‌خواهيد به مسائل شهري سياسي نگاه نکنيد، ديدگاه‌ها را به چالش مي‌کشيد و بهترين  را انتخاب مي‌کنيد؟

به هيچ عنوان اعتقاد ندارم که فقط يک حرف واحد در شورا باشد. ما بايد از ميان ديدگاه‌ها و نظرات مختلف و متفاوت، بهترين ديدگاه را انتخاب کنيم. اگر قرار است يک نفر صحبت کند که مابقي همه دست بالا کنند که ديگر نيازي به شورا وجود نداشت. بين اين 13 نفر که از 13 حزب و گروه مختلف انتخاب شدند و هر کدام در اداره شهر داراي ديدگاه مستقلي است، چالش صورت گيرد و  بهترين ديدگاه انتخاب  شود.

درباره يارکشي و ايجاد فراکسيون بايد گفت که در اوايل تشکيل شوراي پنجم به دليل اختلافاتي که در شوراي اصلاح‌طلبان وجود داشت، يک فراکسيون هشت نفره، يک فراکسيون چهار نفره و يک فراکسيون يک نفره ايجاد شد که برخي اوقات همان فراکسيون يک نفره مي‌توانست در برخي انتخابات ما تأثيرگذار باشد. ما امروز اين افتخار را داريم که در شوراي شيراز فراکسيوني وجود ندارد. آن يک نفر اصولگرا هم همراه و همگام ديگر اعضاي شورا است

 اما امروز نوع رأي دادن‌ها حکايت از يارکشي به شکل ديگري دارد؟

اصلاً اين گونه نيست. به طور  جد تکذيب مي‌کنم و اکنون هيچ گونه فراکسيوني در شوراي پنجم وجود ندارد. اميدوارم که هيچ گاه  فراکسيوني به وجود نيايد.

برويم سر بحث استعفاي شما از رياست شورا که ثبت نشد، درجلسه‌اي مطرح نشد و فقط روي سايت‌ها آمد...

وارد گذشته نشويد و به آينده فکر کنيد.

گاهي وقت‌ها احساس مي‌شود که در جلسات علني شورا به گونه‌اي سخن مي‌گوييد که نه سيخ و نه کباب بسوزد. دليل آن چيست؟

به نظرم من صريح و شفاف حرف مي‌زنم و مصلحت انديش نيستم و هرچه مي‌گويم به آن اعتقاد دارم.

يک انتقاد که فعالان سياسي به شوراي هماهنگي انتخابات دارند، اين است که همان افرادي که خود ليدر بودند، تصميم گرفتند که خود را در ليست بگذارند. آيا اين با اصل بي‌طرفي منافات نداشت؟

اول که بر اساس امتيازبندي انجام شد، همه افرادي که در ليست بودند بالاترين امتياز را به دست آوردند. در مواردي از 13 نفر 9 نفر درگير حزب بودند و مابقي اين گونه نبودند. حتي برخي اعضاي ما که اکنون هم عضو شورا شده‌اند، اصلاً حزبي نيستند.

و اما از طرف احزاب معرفي شده‌اند...

يقيناً؛ زيرا احزاب سياسي دارند ليست مي‌دهند.

اين که احزاب سياسي ليست مي‌دهند به معناي آن نيست که خودشان بيايند به معني آن است که احزاب سياسي  فرهيخته‌ترين و متخصص‌ترين فرد منسوب به جريان خود را معرفي کنند.

بله اين کار را طبق امتيازبندي انجام داده

۱۳۹۷/۰۲/۰۵ - ۱۱:۴۷:۲۵

دیدگاه های شما